شبکه یک - 8 دی 1397

"انتخابات"، ناموس ماست (ولایت، ضامن جمهوریت، حافظ رای ملت )

بزرگداشت حماسه ۹دی _ دفاع ده‌ها میلیونی از صندوق رای_ ۹دی ۱۳۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران عزیز. راجع به 9 دی که فرمودند بحث راجع به آن مسئله باشد از زوایای مختلفی می‌شود بحث و گفتگو کرد. قضایای تلخ و شیرین سال 88 را هم نمی‌خواهیم برگردیم چون دیگر همه دوستان در این چند سال در جریان هستند که چه اتفاقی افتاد و چگونه یک فرصت تبدیل به یک تهدید شد. منتهی مسئله فقط بحث یک انتخابات نبود، فقط هم عوامل داخلی نبود. اشتباهات داخلی یا عنادهای داخلی، هر کدام به جای خود. آن چیزی که الآن من بیشتر می‌خواهم در مورد آن تأکید کنم و به یکی از بنیادهای اساسی مسئله اشاره کنم این بود که اگر ما بخواهیم کل پروژه دشمن بیرونی را در یک عبارت تعریف کنیم، در این سی و چند سال، انواع و اقسام پروژه‌های برای درگیری‌های داخلی و براندازی، از کودتا و ترور، تجزیه‌طلبی، جنگ داخلی، تحریم و... می‌شود به یک معنا گفت که همه این تلاش‌ها از جمله معطوف به این است که پروژه مردم‌سالاری دینی تازه‌ترین حرف برای جهان بشری و جهان امروز است پا نگیرد. یکی از حلقات این زنجیر، قضایای سال 88 بود. مسئله هم، مسئله نامزدها و طرفداران‌شان نیست. چون اگر یادتان باشد رهبری در نماز جمعه خیلی منطقی و اخلاقی، یکی یکی ابعاد مسئله را آن‌جا باز کردند، به نظرم بهترین تحلیل، برگشتن و خواندن همان خطبه نماز جمعه 29 خرداد رهبری در تبیین مسائل است. ولی خب مشکلات ادامه پیدا کرد تا 9 دی که دیگر ملت، که همه کسانی که به هر نامزدی رأی داده بودند، همه کسانی که چند ماه قبل، در انتخابات ممکن بود رقیب هم باشند اما آنجا یک جا، همه ملت به صحنه آمدند با قطع نظر از این که به چه کسی رأی دادند. چون دیگر از آن به بعد روشن شد مسئله رقابت انتخاباتی نیست، آن‌ها تمام شد. افتاد در یک جریان و دست‌انداز دیگری که تبدیل فرصت انقلاب به تهدید بود، و دیگر مسئله انتخابات و این فرد و آن فرد نبود. مسئله کشور و ضد کشور بود، مسئله توطئه علیه اصل انقلاب و موانع مردم سالاری دینی بود. آن لحظه مردم با قطع نظر از این که به چه کسی رأی دادند، در 9 دی همه ملت به صحنه آمدند حتی کسانی که چند ماه قبل رقیب هم بودند.

من می‌خواهم به این بعد مسئله اشاره کنم که چرا مسئله مردم‌سالاری دینی، یعنی انتخاباتی بودن حاکمیت در چارچوب ارزش‌های دینی انقلاب، چرا این قدر آزارشان می‌دهد؟ چرا حاضر هستند این همه توطئه و خرج بکنند برای این که این پا نگیرد. برای این که این‌ها از ابتدا می‌گفتند در جهان دوره‌ای شده که دیگر دوره، دوره ماست، یعنی دوره آن‌هاست. و چندتا خصوصیات هم برای آن می‌شماردند و عصر بازگشت به مذهب و بازگشت به دین را هم به عنوان مبنای تمدن‌سازی به کل رد و انکار می‌کردند. می‌گفتند دین، به هیچ دلیلی نمی‌تواند به صحنه برگردد، و در هر بُعد آن یک مشکل نظری وجود دارد و امکان بازگشت به صحنه نیست، چون جهان تقسیم شده بود بین کمونیست‌ها و جهان سرمایه‌داری، علیرغم اختلافات‌شان با هم به لحاظ هم تئوریک، هم پراتیک، هم منافع، هردویشان در یک چیز توافق داشتند و آن این که، دوره دین و این‌حرفها تمام شده است. حالا به اصطلاح در دوره پسادین چطوری جهان را تقسیم کنیم و با هم بخوریم؟ یک مرتبه صدای سومی بلند شد که همانی که آن‌ها می‌گفتند دوره اش سپری شده و به هر دوی این‌ها می‌گوید دوره شماها سپری شده است. شما هر دو دچار پیری و آلزایمر هستید، شما نمی‌توانید بشر را اداره کنید، شما نشان دادید به لحاظ نظری کم آوردید، نه مارکسیزم اتفاقات جهان جدید را درست می‌تواند تئوریزه کند نه نظام لیبرال سرمایه‌داری قدرت عادلانه و عقلانی جهان را دارد. شما اصلاً دنبال نه عقلانیت هستید نه عدالت، دنبال منافع خودتان هستید، این شما هستید که دورانتان تمام شده است.

اگر دوستان توجه کنند آخرین نظریه‌پردازی‌هایی که راجع به مسئله اتفاقاتی که در جریان است از طرف تئورسین‌های نظام سرمایه‌داری شد یکی این مسئله برخورد تمدن‌ها شد که روی آن خیلی مانور دادند من با قطع نظر از این که چقدر این نظریه علمی است و چقدر پشتوانه علمی دارد یا ندارد، به این بُعد آن می‌خواهم دوستان را توجه بدهم و یادآوری کنم که یادتان هست اصلاً مبنای این نظر چه بود؟ مبنای آن این بود که تا حالا بحث دعوای ایدئولوژی‌ها بوده، چپ و راست، دعوا بر سر منافع اقتصادی و این قبایل بحث بود، اما از این به بعد، دوره، در آخر قرن 20 و قرن 21 میلادی دعوای تمدن‌هاست و هسته اصلی هویتی تمدن‌ها هم اتفاقاً مذهب است. این حرف، یک نکته مثبت و یک پیام منفی برای ما و برای جهان داشت. پیام مثبت آن این بود همان کسانی که می‌گفتند مذهب به گورستان تاریخ رفته و دیگر از جا برنمی‌خیزد، حالا یک مرتبه دارند اعتراف می‌کنند تمام ایدئولوژی‌های مدرن سکولار چپ و راست، دوره‌شان سپری شده همان حرفی که امام گفت، حالا خودشان گفتند و مذهب به عنوان تعیین کننده اصلی وارد صحنه شده است. این که ما گفتیم تمدن‌ها غیر مذهبی شدند و می‌شوند سکولاریزه شدند، نه اتفاقاً این‌طور نیست. طبق این تحلیل، جهان تحت تأثیر کنش و واکنش هفت یا هشت تمدن قرار خواهد گرفت چون طبق تحلیلی که مثلاً تاریخ شناسان می‌کردند، امثال توین‌بی، او می‌گوید حدود 21 تمدن را شناسایی می‌کند و می‌گوید از اول تاریخ مکتوب، که ما می‌توانیم تا الآن بررسی کنیم حدود 21 تمدن آمده و رفته و  الآن بین 7- 8 تمدن بزرگ در جهان که الآن همین 7- 8 تا هستند و بقیه به آن صورت نیستند، بلکه 6 تا، آنجا می‌گوید امروز از بین آن 21 تمدن امروز فقط 6 تای آن هست و بقیه از بین رفته‌اند.

بعد این هانگیتون که بحث جنگ تمدن‌ها را مطرح کرد، کل نظریه‌اش عمدتاً دوتا کلید واژه دارد این دوتا کلیدواژه‌های اصلی این نظریه است. یکی به این معنا که یک چیزی را تعریف می‌کند به نام «هویت تمدنی» می‌گوید ما تا حالا از هویت‌های ایدئولوژیک، مثلاً هویت سرمایه‌داری، لیبرالیستی، مارکسیستی و این حرف‌ها هم می زدیم ولی الآن صحبت هویت تمدنی است.

نکته بعدی می‌گوید که این تمدن‌ها خط گسل دارند، خطوط گسل فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را مطرح می‌کند و می‌گوید یک مرزی بین این‌ها وجود دارد که حالا وارد جزئیات آن نمی‌شویم، این‌جا بحث از تمدن غربی، تمدن کنفسیوسی می‌کند و بعد تمدن ژاپنی را از تمدن کنفوسیوسی تفکیک می‌کند، تمدن اسلامی را می‌گوید، تمدن هندو را می‌گوید، تمدن اسلاوی و آرتدوکس را که برای اروپای شرقی است را می‌گوید، تمدن آمریکای لاتین، یک اشاره‌ای هم می‌کند و می‌گوید شاید بشود یک چیزی به نام تمدن آفریقایی هم فعلاً حرف زد و آن را با تردید و قید احتیاط می‌گوید. و این تعبیر را بکار می‌برد می‌گوید دعوای اصلی بین تمدن اسلام و غرب است. این خط تماس این دوتا تمدن، خط خونین و خط سرخ است و اختلاف را می‌کشاند روی تمدن‌ها. شما در قرن 19 و 20 اصلاً اختلاف تمدنی نبود و این حرف‌ها مطرح نمی‌شد.

کمونیست‌ها جهان را یک جور تقسیم می‌کردند و می‌گفتند دعوای پروتاریا و طبقه کارگر است با نظام سرمایه‌داری. یعنی درگیری نزاع طبقاتی تاریخی است. نظام سرمایه‌داری غرب هم طور دیگری تقسیم می‌کرد به تبع منافع و موقعیت خود. مثلاً جنگ و نبرد بین سنت و مدرنیته! نبرد توسعه یافته و توسعه نیافته و از این حرف‌ها. هر کدام هر کاری می‌خواستند بکنند طبق آن تقسیماتی می‌کردند که بعد خودشان آن خوبه بشوند، شق خوب ماجرا و طرف مقابل بشود شق بد ماجرا. حالا یک مرتبه مسئله تمدن مطرح می‌شود و بعد در بحث تمدن هم گفته می‌شود که هویت تمدنی، غیر از تاریخ و زبان و فرهنگ و سنت از همه این‌ها مهم‌تر، مذهب شده است. مذهبی که ما می‌گفتیم تمام شد رفت، حالا از همه این‌ها مهم‌تر شده است و تمدن‌ها را از هم متمایز می‌کند. نگاه این تمدنها به مسئله رابطه خدا و انسان، رابطه فرد و گروه، رابطه شهروند با دولت، اصلاً مفهوم خانواده، و همه مباحث با همدیگر از این جهت تفاوت پیدا می‌کنند. این که حقوق و آزادیها چطوری تعریف بشوند و بطور نسبی چه اهمیتی دارند؟ مسئله آزادی و اختیار. مسئله تساوی و سلسله مراتب، در مدیریت جامعه و... در همه این قضایا آن‌جا اشاره می‌کند که ما به همدیگر اختلاف داریم و این نقاط دعواست! این تفاوت‌ها هم قابل رفع هم نیست، حتی می‌گوید قابل گفتگو هم نیست بلکه چون این‌ها به تدریج در طول قرن‌ها بوجود آمده است به مراتب از اختلافات بین ایدئولوژی‌های سیاسی و نظام‌های سیاسی جدی‌تر است و به این معنا، به این سادگی تمام نمی‌شود.

حالا این که، اختلاف هست، لزوماً باید درگیری بشود؟ اختلاف نظر باید از توی آن دعوا دربیاید؟ و این که آیا درگیری لزوماً به معنای خشونت است؟ درگیری نظامی است؟ این‌ها دیگر از حفره‌هایی است که باید در این نظریه وجود دارد. بعضی‌ها معتقدند که اصلاً این‌ها نظریه نبود این‌ها جوسازی بود برای همین جنگ‌ها و خشونت‌ها و تروریزم و هرج و مرجی که الآن در جریان است و طولانی‌ترین و خشن‌ترین درگیری‌ها را همین کسانی که اسم خودشان را گذاشتند تمدن لیبرال دموکراست غرب، همین‌ها ایجاد کردند، یعنی در این 150 سال، هیج جای دنیا، هیچ جنگی نبوده و نیست که پشت صحنه یا جلوی صحنه، در یکی از دو طرف ‌یا گاهی حتی در هر دو طرف همین‌ها نباشد، سلاح‌های این‌ها نباشد، خودشان نباشند، مستشاران‌شان نباشند، گاهی مستقیم حضور نداشته باشند. یعنی عملاً تمدن غرب، علیرغم همه شعارهای روشنفکری در این 150 سال فقط روی پای جنگ و خشونت ایستاده است! یعنی مدام بحران درست می‌کند تا از بحران قبلی، عبور کند. خب این مقدمه، که دوتا نکته در آن هست که می‌خواستم عرض کنم، یکی این که همه این‌هایی که گفتند دوره مذهب سپری شده، دیدند نخیر، الآن مذهب در جهان، در همه مباحث در قرن 21 تعیین کننده‌تر شده است. همین‌ها که می‌گویند ما به نظام تمدن سکولار معتقدیم یعنی تفکیک تمدن از دین. حالا دارد می‌گوید قائمه اصلی تمدن باز همان مذهب شده است. این یک اعتراف مهمی است. به لحاظ ذهنی در این جبهه یک عقب‌نشینی بزرگ است.

اما بخش بد ماجرا این است که وقتی مسئله جنگ و مذهب را مطرح می‌کند معلوم می‌شود در پرورژه این‌ها برنامه‌ریزی برای جنگ‌های مذهبی نقش تقریباً مهم یا اهمّی را پیدا کرده است. شما دیدید همین قضایای بیداری اسلامی که این‌ها یک کپی باواسطه یا بی‌واسطه از انقلاب اسلامی بود، چون تا قبل از انقلاب ما که هیچ  کجای دنیا اصلاً سابقه نداشته که ملت‌ها با شعار الله اکبر و با شعار مذهبی به خیابان‌ها بیایند و حکومت پایین بکشند و رژیم تغییر بدهند. اصلاً تا قبل از انقلاب ما چنین کاری در دنیا نشده بود. نه هیچ انقلابی این‌قدر مردمی بوده است و نه هیچ انقلابی مذهبی بوده است این اولین اتفاق بود. بعد از آن، خب این اتفاق‌ها می‌افتد.

حالا مسئله این است که تنها راهی را که بتوانند این نهضت بیداری اسلامی را منصرف کنند یا منحرف کنند تبدیل آن به همین جنگ‌های داخلی بود. که حالا به جای این که جنگ بین دوتا تمدن باشد، جنگ را داخل  تمدن اسلامی بکشانند تحت عنوان جنگ‌های مذهبی و فرقه‌ای که این هم بخش بد ماجرا بود که دارید می‌بینید این پروژه را دارند پیش می‌برند.

اما ارتباط آن با این مسئله و موضوع بحث ما که بحث 9 دی است و این قبیل مسائل، اگر بخواهم عرض کنم و یک تعبیری را خلاصه کنیم باید بگوییم، هم انتخابات‌ همه، و بخصوص انتخابات 88 و هم 9 دی، ملت هر کسی که به هرکس رأی داده بودند و به صحنه آمدند دوتا تجلی از این حقیقت مردم‌سالاری دینی بود. مردم سالاری دینی در این جهانی که این‌ها در قرن 19 و 20 تعریف کرده بودند اصلاً نه معنا داشت و نه امکان! با هیچ کدام از ایدئولوژی‌های حاکم بر جهان، شرق و غرب، این مفهوم سازگار نبود. ملت ما این را هم معنا کرد و به آن معنا داد و هم ممکن کرد. یعنی هم با رأی‌شان و بعد هم با حضور در خیابان و کف جامعه برای دفاع از اصل مفهوم انتخابات.

شما می‌بینید که در فیلم‌ها و صحبت‌ها چقدر مظلوم‌نمایی و دموکرات‌منشی از خودشان نشان می‌دهند. شعار مردم‌سالاری می‌دهند و بزرگترین مانع در مردم‌سالاری دینی در ایران و در منطقه و جهان اسلام این‌ها هستند و نمی‌گذارند مردم‌سالاری اجرا شود. خودشان گفتند در هر کشور اسلامی انتخابات واقعی برگزار بشود مخالفین ما رأی می‌آورند! تنها راهی که جلوی این اقبال عمومی را بگیرند این بود که این بیداری اسلامی و این که ملت‌ها می‌خواهند مسلمانانه مردم‌سالاری داشته باشند تنها راهش این بود که این‌ها را در ایران که داشت الگوسازی می‌کرد مسئله مردم‌سالاری دینی را مخدوش کنند و زیر سؤال ببرند. تخریب کنند، در جهان هم، و سایر کشورهای اسلامی هم به جنگ‌های داخلی و مذهبی آن را تبدیل کنند. این اصل توطئه بود و توطئه بسیار کثیفی بود و هست.

خود کلیسا که بزرگترین کلیسای کاتولیک و پاپ‌ها، که می‌دانید خشن‌ترین دین در تاریخ بودند. مسیحیت کلیسا که الآن سال مسیحی دارد تغییر می‌کند هیچ دینی در تاریخ بشر، به اندازه مسیحیتی که پاپ معرفی کرده، کلیسا این‌قدر خون نریخته است. این‌ها در دوران قرون وسطی، - شما همه‌تان تاریخ را می‌دانید جنگ‌های صلیبی، 7 تا جنگ، با یک عبارت 8 تا، و با یک عبارت 9 تا، و مشهور همان 7 تا جنگ صلیبی، جنگ مذهبی، به اسم مذهب برای غارت جهان اسلام این‌ها انجام دادند، جز یکی، در همه آن‌ها شکست خوردند. بعضی از این جنگ‌ها که از اروپای غربی به سمت مسلمان‌ها می‌آمدند بین راه مسیحی‌های شرق اروپا آرتدوکس‌ها را غارت می‌کردند و می‌جنگیدند. می‌گفتند حالا که به مسلمان‌ها زورمان نرسید خود مسیحی، مسیحی دیگر را قلع و قمع، و غارت می‌کرده است. پاپ و کلیسا آن همه جنگ‌های صلیبی و دادگاه‌های تفتیش عقاید، شما می‌دانید صحبت چند میلیون محاکمه و کشتار است.

بعد حالا پاپ می‌آید و می‌گوید، حالا برای آن که آن تاریخ پر از خون و جنایت را بپوشانند یکی اسلام را متهم می‌کنند به دین خشونت، و یکی هم پاپ قبلی، این پاپ جدید هم یادتان هست که چند ماه پیش گفت ما دیگر به جهنم معتقد نیستیم! یعنی می‌خواست بگوید که ما این‌قدر خوب شدیم و مهربان هستیم که دیگر جهنم هم درش را بستیم.

گفت که ما همه را دوست داریم، همجنس‌بازها، لیبرال‌ها، کمونیست‌ها، همه به بهشت می‌روند. این عین حرفش هست. آن بهشت دارد، - اگر شما می‌خواهید بروید بهشت چون ما جهنم را بر بهشت ترجیح می‌دهیم چون آن‌جا که بروید با همجنس‌بازها و لیبرال‌ها و کمونیست‌ها و باید رفیق بشوید! ایشان این را گفت و بعد گفت جهنمی نیست.

حالا شما بروید کتاب مقدس، انجیل متا را ببینید راجع به سوزاندن چه تعابیری دارد. خبری است که خدا دارد به بشر می‌دهد که یک سبک زندگی، تهش آن است.

من یک وقتی داشتم نگاه می‌کردم همین انجیل متی را، فصل 13. حالا اگر وقت کردید ببینید آن آیه 41 است. و مواردی از این قبیل، که راجع به جهنم توصیفاتی که می‌کند این آیات صریح در کتاب مقدس هست، پاپ برای این که گذشته خشن خودشان را بپوشاند، می‌گوید ما این قدر مهربانیم که اصلاً در جهنم را بستیم و همه هم با هم بهشت می‌رویم. این ادبیات‌شان راجع به دموکراسی در غرب، با این که نظام سرمایه‌داری غرب اصلاً مسیحی نیست، دینی نیست، این‌ها بنیادشان سکولار است. ببینید چقدر ریاکارانه، الآن یک پایشان در کلیساست و یک پایشان در مسجد است. چرا؟ چون این‌ها گفته بودند دوره مذهب گذشت، حالا یک مرتبه می‌بینند مذهب، قوی‌ترین عامل در ساختن تاریخ معاصر شده است. شیعه‌اش، سنی‌اش، مسیحی‌اش، همه جا. به تعبیر این‌ها می‌گفتند که دوران مذهب سنتی گذشت، حالا نه فقط مذاهب سنتی احیا شدند بلکه بنیادگرایی مذهبی دارد سرنوشت جهان را تعیین می‌کند یعنی مذهب در حد افراطی آن. در وجه سیاسی و مداخله‌گر آن، نه مذهب منفعل، بلکه مذهب فعال.

خب به اصل بحث برگردم. می‌خواهم این را دوباره عرض کنم که این‌ها از پا گرفتن مردم‌سالاری در چارچوب ارزش‌های دینی و الهی، به شدت نگران هستند چون اگر این پا بگیرد و پا گرفت، کل مشروعیت سیصدسال چهارصد سال تئوری‌پردازی این‌ها را زیر سؤال می‌برد. این‌ها دارند مشروعیتی که برای خودشان ساختند، نظام سرمایه‌داری غرب، دارد نان 3- 4 تا شعار قشنگ را می‌خورد، مشروعیت خود را بر آن اساس بنا کرد. می‌گوید یک دورانی بوده، دوران قرون وسطی و مذهب، مسیحیت و کلیسا بوده، دوران تمامیت‌طلبی و دیکتاتوری مذهبی بوده، آن موقع عصر تاریکی بوده است. دوران جدید که عصر روشنایی است از قرن 18 که عصر روشنگری است تا امروز که جلو آمدیم، عصر مراجعه به رأی ملت‌هاست. دموکراسی است. این اصل، یکی از حرف‌های مبنایی بوده است که 150 سال است دارند در بوق و کرنا و دانشگاه‌ها و این طرف و آن طرف می‌گویند که اتفاقی که افتاده این است که ما از دوران نفی مردم وارد دوران اثبات مردم شده‌ایم! یک دوره‌ای می‌گفتند خدا که قابل اثبات هم نبود ما گفتیم مردم، رجوع به آراء مردم و دموکراسی.

من الآن نمی‌خواهم راجع به شفاف‌سازی اتفاقاتی که به نام دموکراسی در جهان بخصوص لیبرال سرمایه‌داری در این صد سال و بخصوص در این هفتاد هشتاد سال بعد از جنگ جهانی اول و دوم افتاده، نمی‌خواهم وارد بحث آن شوم، احتیاجی هم نیست، چون ما الآن اصلاً موضوع بحث‌مان آن این نیست که چقدر واقعاً این‌ها دموکراسی است؟ چقدر رجوع به آرای ملت‌هاست؟ چقدر واقعاً یک الیگارشی نظام سرمایه‌داری، حاکمیت اقلیت نظام سرمایه‌داری به اسم دموکراسی است، جلوی صحنه دموکراسی است و پشت صحنه، در واقع الیگارشی سرمایه‌داران است، حاکمیت اقلیت سرمایه‌دار است که تمام رسانه‌ها برای این‌هاست، احزاب‌شان برای این‌هاست، انتخابات برای این‌هاست، کسانی که می‌روند و وارد مجالس می‌شوند برای این‌هاست، ظاهر صحنه ادا درمی‌آورند.

همین دو سه هفته پیش یکی از نمایندگان کنگره آمریکا که خود این‌ها آدم‌های این‌ها هستند. در یک مصاحبه‌ای به شوخی و خیلی هم مؤدبانه به دختر اوباما یک نقدی کرده بود، نمی‌دانم متلکی گفته بود درباره نحوه لباس پوشیدنش. فردا گوشش را گرفتند از کنگره او را بیرون انداختند. مجبورش کردند استعفا بدهد. این‌ها از قبل آدم‌ها کاملاً کسانی که وارد پارلمان‌ها می‌شوند مجلس سنا، مجلس کنگره و در کشورهای لیبرال سرمایه‌داری، کشورهایی که سرمایه‌داری حاکم است و شعار دموکراسی می‌دهد همه خریدنی هستند! و این یک خطر بزرگی است که ما باید مراقب مردم‌سالاری دینی باشیم که اگر خدای نکرده ما برسیم به مرحله‌ای که سرنوشت انتخابات‌های ما را هم پول تعیین کند افتادیم در دام و چاله نظام سرمایه‌داری و سقوط می‌کنیم.

یکی از خطراتی که ما داریم این است که موقع انتخابات که می‌شود نامزدها، چه برای مجلس، چه شوراها، چه ریاست جمهوری، برای تبلیغات پول می‌خواهند. بهترین موقعیت برای نفوذ دیکتاتوری پول در حاکمیت دموکراتیک موقع انتخابات است. نظام سرمایه‌داری غرب اصلاً دموکراسی را بر این اساس تعریف کرده است ولی ما که ادعا داریم و می‌خواهیم مردم سالاری را بر اساس معیارهای دینی، عدالت و اخلاق حرف می‌زنیم ما باید به شدت مراقب باشیم آن ساخت دموکراسی‌اش همین‌طور است. اصلاً در واقع دموکراسی رقابت بین کمپانی‌های سرمایه‌داری است. آدم می‌خرند، رئیس جمهور خرید و فروش می‌کنند، نماینده پارلمان خرید و فروش می‌کنند. ما اگر دچار این قضیه بشویم خیلی خطرناک است.

یک نکته را هم توجه داشته باشیم که در قضیه سال 88 خودش را نشان می‌‌دهد این مسئله است. من راجع به نامزدها بحث نمی‌کنم راجع به جریان‌هایی بحث می‌کنم که این وسط وارد می‌شوند و کار خودشان را می‌کنند. حاکمیت پول، حاکمیت زور، حاکمیت خرافه، این‌ها سه چیزی است که در مردم‌سالاری دینی به لحاظ نظری و تئوریک هدف قرار می‌گیرد. حاکمیت سرمایه‌داران، حاکیمت احزاب و باندهای مافیای دیکتاتور حاکم بر یک کشور، شما الآن در دنیا چقدر دموکراسی می‌بینید؟ همه جا انتخابات دارد برگزار می‌شود ولی چقدرش واقعی است و راست است؟ تعداد بسیار کمی از این‌ها. اغلب این‌ها واقعاً انتخابات نیست. اصلاً اکثریت ملت رأی نمی‌دهند. آن‌هایی که رأی می‌دهند رأی از قبل سازماندهی شده است یا واقعاً خوانده نمی‌شود. این تهمت به لیبرال دموکراسی می‌چسبد اما به مردم سالاری دینی نمی‌چسبد. من نمی‌گویم هیچ جا هیچ تخلفی نشده و نمی‌شود. شده و می‌شود؛ اما تخلف یک چیز است، خیانت به ملت و رأی ملت یک بحث دیگر است، بازی کردن با آراء یک بحث دیگر است. این‌ها آسیب‌هایی است که باید مراقب آن باشیم. شما دیدید هر چند وقت چهارتا بچه پیدا می‌شوند با پول، سراغ مقامات می‌آیند یا بستگان و آشناهایشان. ده تا تور می‌اندازد دو نفر توی 90تا تور می‌افتند! ما در این سی سال، سه چهار نفر از این تیپ‌ها داشتیم که می‌گویند این‌ها بستنی فروش بوده، توی خیابان با دوچرخه راه می‌رفته، حالا یک دفعه میلیادر شده، و یک دفعه می‌بینید ده جا تور انداخته، فلان نماینده را، بچه‌اش را و... خب این خطر همیشه بوده و هست. حضرت امیر(ع) به این خطر در نهج‌البلاغه اشاره می‌کنند که مواظب باشید این‌ها در دنیا نظام سرمایه‌داری ارتش می‌خرد، ارتش می‌سازد، پلیس می‌خرد، نماینده می‌خرد، رئیس جمهور، شاه، بچه شاه، کشیش، آخوند، پولدارهای جزء، حزب، رسانه، روزنامه، کار نظام سرمایه‌داری این است. اگر بتواند کودتای خشن و سرکوب خشن می‌کند و اگر نتواند این کارها را می‌کند.

من خواهش می‌کنم بروید اسناد لانه جاسوسی را بخوانید. این‌ها روش‌های چهل سال پیش‌شان است الآن همان کارها را دارند خیلی پیچیده‌تر انجام می‌دهند. شما حضور سفارتخانه‌های غربی را در قضایای 88 دیدید و در رأس آن سفارت انگلیس بود. اصلاً صریح در درگیری‌های خیابانی می‌آمدند.

این مسئله که مردم‌سالاری دینی نباید پا بگیرد، باید آلوده بشود و مردم باید به شک بیفتند باید تخریب شود و باید جلوی آن را گرفت، و جالب است امام در دوران جنگ، در دورانی که حتی شهرها از جمله تهران موشک‌باران و بمباران می‌شده، آن‌هایی که سن‌شان بیشتر است یادشان هست یک بار یک انتخابات را نه تعطیل کرد و نه یک روز عقب انداخت. گفت انتخابات ناموس ماست، رأی ملت. در حالی که شما بروید تمام انقلاب‌های جهان را ببینید اصلاً بعد از این که انقلاب‌ها پیروز می‌شوند هیچ کدام‌شان نه به این سرعت قانون اساسی نوشتند نه قانون اساسی‌شان به رأی ملت‌هایشان گذاشتند. نه به این سرعت انتخابات راه انداختند. کدام انقلاب آمده اصل بعد از پیروزی خودش را به رأی ملت گذاشته است؟ قانون اساسی را دوباره به رأی ملت گذاشته، و متوسط سالی یک انتخابات تا  الآن ما داشته‌ایم. هیچ انقلابی نبوده است. ما ضعف و اشکال زیاد داریم باید خودمان را اصلاح کنیم اما سر این قضیه مردم سالاری دینی واقعاً یک امتیاز بزرگی داریم و باید پای آن بایستیم. 9 دی ایستادن پای مردم سالاری دینی بود که ما از رأی خودمان و رأی مردم به هر کسی که رأی دادند، ما از اصل انتخابات دفاع می‌کنیم. اصلاً قضیه رهبری در انتخابات، ولایت فقیه آمد محکم پای دموکراسی، پای انتخابات و پای رأی ملت ایستاد. ولایت فقیه جلوی دیکتاتوری ایستاد. چون نفی انتخابات یعنی دیکتاتوری. همان موقع رهبری به این‌ها گفت اگر سندی دارید بگویید ابطال کنیم اگر سند ندارید و بگویید باطل کن. خب الآن باطل کنیم دوباره انتخابات کنیم بعد چکار کنیم؟ ما اگر یک بار این کار را بکنیم بخاطر این که می‌خواهید لشکرکشی خیابانی بکنید و با زور می‌خواهید به جای رأی، تعیین کننده باشد دیگر تا ابتد نمی‌توانیم انتخابات برگزار کنیم. اگر یک بار تسلیم بشویم. چون بلافاصله بعد انتخابات می‌کنیم یا همان فرد یا یک کس دیگری اسمش از توی صندوق بالاخره بیرون می‌آید باز آن طرف دیگر می‌گوید ما قبول نداریم و او هم می‌گوید باطل کن! یا خودت دوباره رأی نمی‌آوری و می‌گویی دوباره باطل کن. این یعنی فاتحه انتخابات و رأی ملت را خواندن، یعنی صندوق‌های آراء را دور بینداز، از این به بعد هرکس زورش بیشتر است!

این را که می‌گویم من به اشخاص کاری ندارم، به اصل مسئله کار دارم. اصل مسئله دفاع از انتخابات، دفاع از رأی ملت بود. و عرض کردم این کار را هم امام و هم رهبری در سخت‌ترین شرایط از انتخابات دفاع کرد. یادمان هست چند بار بعضی از دولت‌ها که سر مسائلی می‌گفتند ما انتخابات را برگزار نمی‌کنیم یا به این شرط برگزار می‌کنیم، رهبری می‌گفت طبق قانون باید برگزار کنید و اگر شما نکنید می‌گویم کسانی دیگر بیایند انتخابات را برگزار کنند. ملت باید تصمیم بگیرد. امام هم، زمان جنگ، در بدترین شرایط، یادتان هست ما یکی دوتا انتخابات زیر موشک داشتیم. آن‌هایی که سن‌شان کم است را نمی‌گویم آن‌هایی که سن‌شان بیشتر است یادشان هست ما یکی دوتا انتخابات را زیر موشک و بمباران انجام دادیم امام می‌گفت انتخابات باید انجام شود، ملت باید تصمیم بگیرد چه کسی مجلس برود و چه کسی رئیس جمهور بشود و... این‌ها مهم است. اتفاقاً من یکی از عبارات امام را آورده‌ام در آن شرایط که انتخابات بود امام می‌فرماید که بعید نمی‌دانم در این روزها که از اهداف شرارت‌های صدام و دشمن در ارعاب‌ها و موشک‌باران‌های مناطق مسکونی که دارد انجام می‌دهد غیر از این که شکست‌هایش را  در جبهه‌ها می‌خواهد پوشش دهد و مخفی کند یک هدف اصلی آن این باشد که حضور مردم را در انتخابات تحت الشعاع قرار دهد و کاری کند مردم بترسند و رأی ندهند و این مردم سالاری دینی ضربه بخورد. این حرف امام در آن شرایط سخت است. می‌گوید از همین الآن باید مطمئن باشیم رسانه‌های استکبار، شروع می‌کنند از عدم حضور مردم در صحنه انتخابات سخن‌ها خواهند گفت! هنوز انتخابات نشده، اول می‌گویند شرکت نکنید بعد هم می‌گویند شرکت نکردند بعد هم خودشان یک کارهایی می‌کنند که شرکت نکنند. شما مگر نمی‌گویید مردم‌سالاری و دموکراسی، خب بگذارید مردم شرکت کنند. مانع شرکت می‌شوند.

امام می‌گوید با تحلیل‌های موذیانه و القائات توأم با تهدید و ارعاب، ارعاب هم می‌کنند تلاش خواهند کرد که ذهن‌ها را به مسائل دیگری معطوف کنند تا ملت بترسد و بگوید ما از خیر مردم‌سالاری دینی گذشتیم ما نمی‌خواهیم حاکمان‌مان را خودمان تعیین کنیم. و این شکست انقلاب است. می‌گوید غافل از این که امت اسلام سال‌هاست نشان دادند از این هیاهوها ملت ایران نمی‌ترسند و در برابر ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها می‌ایستند و به یاری خداوند متعال در همین شرایط، ملت با حضور گسترده انتخابات را در موعد مقرر، همان روز، بدون یک روز تأخیر با قدرت و قاطعیت برگزار می‌کند و مطمئناً در زیر موشک و بمب هم اگر قرار بگیرند به پای صندوق‌ها می‌روند و به تکلیف شرعی و الهی خود عمل می‌کنند. هیچ جای دنیا رأی دادن تکلیف شرعی تعریف نشده است. رأی دادن، اتفاقاً یک تکلیف غیر شرعی است یک وظیفه مدنی و سکولار است.

می‌دانید بعضی از کشورهای اروپایی، انتخابات اجباری است یعنی اگر کسی شرکت نکند مجرم است همه باید شرکت کنند. استدلال‌شان هم این است که این مربوط به ساخت کشور است و سرنوشت ملت است و همین‌طور که وظیفه داری مالیات بدهی وظیفه داری رأی بدهی یعنی به زور باید بروی رأی بدهی! یک علتش این است که اگر اجباری نکنیم مردم رأی نمی‌دهند و آراء این‌قدر کم می‌شود که ما که می‌گوییم مشروعیت‌مان به رأی ملت و دموکراسی است، اصلاً خودمان سریع گفتیم که مشروعیت نداریم! می‌دانیم میزان شرکت در هیچ نوع دموکراسی در دنیا، الآن به اندازه میزان مشارکت مردم ما نیست و نبوده است. در خود آمریکا و انگلیس و فرانسه که این‌ها مدعیان اصلی لیبرال دموکراسی هستند مشارکت در چه حد است؟ همین آخرین انتخابات در آمریکا در چه حد بود؟ خود اوباما آمد صحبت کرد و گفت ما شرمنده‌ایم! شرکت نمی‌کنند. در انلگیس، در فرانسه، مشارکت در حد بعضی از کشورها سی و چند درصد، بیست و چنددرصد، زیر 40 درصد بوده است. بعد در این سال 88 چند درصد آمدند؟ 85 درصد آمدند. این نقطه افتخار باید خراب می‌شد.این را هدف گرفتند. نباید ثبت شود که رکورد مشارکت دموکراتیک برای مردم سالاری دینی است نه لیبرال دموکراسی. و آن وقتی که ما 33 درصد رأی می‌آیند می‌دهند 40 درصد هم نمی‌شود در مردم سالاری دینی 85 درصد آمدند رأی دادند. آمدند این را خراب کنند. و این توطئه مهمی بود.

امام همان موقع در جنگ در آن شرایط می‌گفت اینجانب تحت هر شرایط در انتخابات شرکت می‌کنم و دنیا خواهد دید که مردم عزیز ایران چطور حماسه حضور در سراسر مسائل کشور را دوباره تکرار می‌کنند.

یکی هم مسئله این بود که دعوای ما با کسی سر مذهب نیست. وقتی می‌گویند انقلاب اسلامی، معنایش این نیست که هرکس مسلمان نیست ما می‌خواهیم برویم با آن بجنگیم! یا مثلاً ما شیعه‌ایم می‌خواهیم برویم با غیر شیعه بجنگیم. اصلاً بحث جنگ مذهبی نیست. انقلاب دینی معنی‌اش این نیست که جنگ مذهبی می‌خواهد با کسی راه بیندازد. امام گفت دعوای ما سر مذهب که شما مذهب و دینت چیست، نیست! البته دین و مذهب مهم است منتهی دین و مذهب را با جنگ پیش نمی‌برند، دین و مذهب را با تبلیغ و پاسخ به سؤالات، همان کاری که انبیاء می‌کردند. با جنگ که مذهب مردم را نباید تغییر داد و نمی‌شود تغییر داد. اتفاقاً امام یک هوشیاری از همان موقع نشان داد یعنی می‌خواهم بگویم مبنای انقلاب این بود. "هانگینتون" می‌گوید جنگ تمدن‌ها که هستی اصلی آن مذهب است، جنگ مذهبی و دینی، اتفاقاً رهبر و بنیانگذار انقلاب دینی می‌گوید ما جنگ مذهبی با کسی نداریم، تقسیمات درون هر دینی اتفاق می‌افتد.

ببینید این جمله امام را، اولاً راجع به انتخابات می‌گوید ما داریم راجع به یک انتخاباتی حرف می‌زنیم که مردم در انتخابات بارها گفتم آزاد هستند و احتیاجی به قیّم ندارند. این خیلی نکته مهمی است. از همان اول انقلاب مردم‌سالاری دینی همین‌طور بوده و رهبری از این مردم‌سالاری در سال 88 دفاع کرد. امام می‌گوید هیچ فرد و گروه و دسته‌ای حق ندارند فرد یا افرادی را به مردم تحمیل کنند. امام می‌گوید کسی فکر نکند این مردم شعور ندارند و نمی‌فهمند به چه کسی باید رأی بدهند. می‌گوید مردم و جامعه اسلامی ایران با رشد سیاسی‌شان اصل انقلاب و جمهوری اسلامی را همین مردم درست کردند و ایجاد کردند، چطور می‌گویید مردم شعور ندارند یا چطور کسی ممکن است بگوید این مردم رشد سیاسی ندارند، شعور ندارند اگر انتخاب حاکمان را به مردم بسپارید معلوم نیست ته آن چه می‌شود؟ امام می‌گوید نخیر کاملاً معلوم است این همان مردمی هستند که انقلاب را راه انداختند همان مردمی هستند که این نظام را ساختند. این مردم اگر رشد سیاسی نداشتند این کارها را نمی‌کردند. به شعور ملت باید احترام گذاشت، هرکسی را که تشخیص می‌دهند باید به این افرادی که واجد شرایط قانونی هستند رأی بدهند همان افراد حاکم بشوند. حاکم هم باید در چارچوب قانون عمل کند.

امام می‌گوید این ملتی که ارزش‌های والای انقلاب و حاکمیت قوانین خداوند را پذیرفتند و به این بیعت و پیمان بزرگ وفادار ماندند این مردم قدرت تشخیص و انتخابات کاندیدای اصلح در هر انتخابات مسلم دارند. البته اسلام می‌گوید با دیگران و نخبگان و با معتمدین مشورت کنید و باید به آن‌ها مشورت هم داد، ولی هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهار نظر و اظهار وجود نکنند. انتخابات جای رقابت و جای نقد و رقابت است.

عرض کردم که امام گفت که انقلاب اسلامی، جنگ مذهبی نیست، جنگ مسلمان با مسیحی، مسلمان با یهودی، شیعه با سنی، اصلاً این‌ها جنگ‌ها هرگز جزو آرمان‌های ما نبوده است این‌ها ضد آرمان‌های انقلاب اسلامی است. دقت کنید امام می‌گوید آن جنگی که ما داریم درگیری که ما داریم اتفاقاً در داخل خود اسلام، و بین خود شیعه هم هست! آمد یک مرتبه گفت اسلام آمریکایی و اسلام ناب، گفت اصلاً مسئله این است ما الآن نمی‌خواهیم دین و مذهب کسی را تغییر دهیم ما باید درست عمل کنیم اگر ما درست عمل کنیم و حرف بزنیم آن وقت غیر مسلمان‌ها خودشان مسلمان می‌شوند و غیر شیعه هم اقبال به تشیّع پیدا می‌کند چنانچه شیعه در جهان خیلی عزیز شد. اصلاً شیعه کسی نبود. این‌هایی که با فحش به مقدسات ادیان و مذاهب دیگر می‌خواهند آن‌ها را مسلمان و شیعه کنند آن‌ها معمولاً بیشتر دشمن‌سازی و جنگ داخلی راه می‌اندازند. روش درست، همین روش انقلاب بود، روش امام است، روش رهبری است، بدون این که به مقدسات هیچ دین و مذهبی توهین کنی، خودت وظیفه‌ات را درست انجام بده، از عدالت، از حقوق مردم، از این‌ها دفاع کن.

تعابیر امام را ببینید که بعضی‌ها می‌گفتند آقا این چه طرز حرف زدن است. امام در وسط انتخابات دارد می‌گوید حواس‌تان جمع باشد با بصیرت و درایت و تحقیق، کاندیداها را شناسایی کنید و به سوابق‌شان و روحیات‌شان، خصوصیات دینی‌شان، سیاسی‌شان، نامزدها توجه کنید و به کسانی رأی بدهید که متعهد به اسلام، وفادار به مردم و احساس مسئولیت‌کن در خدمت به خلق باشد.

این تعبیر را گوش کنید، می‌گوید به کسانی رأی بدهید که طعم تلخ فقر را چشیده باشند. به آدم‌هایی که تمام عمرشان خوردند و خوابیدند امام می‌گوید به این‌ها رأی ندهید این‌ها درد مردم را نمی‌فهمند، به کسانی رأی بدهید که طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین باشند. ببینید اسلام را تقسیم بر دو می‌کند، شیعه را هم تقسیم بر دو می‌کند. ما جنگ دینی و مذهبی با دیگران نداریم ما اول بحث‌مان این است که تکلیف‌مان را با خود اسلام و تشیّع، با خود دین و مذهب‌مان تعیین کنیم، چون گفتیم انقلاب دینی و حکومت مذهبی و مردم‌سالاری دینی. می‌گوید خط قرمز ما این‌جاست، ما دوتا اسلام داریم این‌ها که می‌گویم عین عبارات است ما دوتا اسلام داریم 1) اسلام پابرهنگان زمین؛ در برابر آن اسلام سرمایه‌داری. 2) اسلام مستضعفین، اسلام رنج‌دیدگان تاریخ،‌ اسلام عارفان مبارزه‌جو، عارف مجاهد. نه عارفی که می‌رود گوشه غارها مخفی می‌شود و هیچ وقت به هیچ چیز کاری ندارد. اسلام پاک‌طینت‌های عارف. به این‌ها می‌گوید رأی بدهید نه به افرادی که طرفدار اسلامی سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان و فرصت‌طلبان و اسلام آمریکایی.

تعبیر دیگرشان می‌گویند به اسلام احمق‌ها و متحجرین رأی ندهید. به اسلام احمق‌ها رأی ندهید. ما یک اسلامی داریم راجع به احمق‌هاست. به تشیع احمق‌ها می‌گوید رأی ندهید، به متحجرین اجازه ندهید که بیایند. امام می‌گوید خیلی از مسائل وجود دارد که باید به نفع محرومین حل و فصل شود، در ایران و در سطح جهان. تشخیص بدهید بین کسانی که در تفکر خود خدمت به اسلام و محرومان را اصل قرار دادند با کسانی که خدمت به خودشان و سرمایه‌داران را اصل قرار دادند. سرمایه‌داران داخل و سرمایه‌داران جهانی که آمریکا و صهیونیزم باشد. و بعد به افراد و به این‌هایی که در انتخابات می‌آیند می‌گویند که چون تاریخش برای همین انتخابات و همین ایام است می‌گوید که درست تبلیغات کنید و مردم را به جان هم نیندازید در چارچوب اخلاق اسلامی رقابت کنید. هدف، در انتخابات، در نهایت حفظ اسلام است. حریم مسائل اسلامی را اگر رعایت نکنید چطور بعداً می‌خواهید حافظ اسلام و مسلمین باشید وقتی که رأی آوردید. به هم توهین نکنید. به مردم وعده دروغ ندهید. اگر رقیب‌تان رأی آورد با او با دوستی و برادری با او همکاری کنید. نزن زیر میز.

والسلام علیکم و رحمت الله


نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha